RSS
خانه شناسنامه پست الکترونیک مدیریت وبلاگ من درباره من لوگوی وبلاگ من اشتراک در خبرنامه
لینک دوستان من مهدیس اوقات شرعی مطالب بایگانی شده عشقولانه دوستت دارم عشق گریه ی عاشقانه تابستان 1385 وضعیت من در یاهو یــــاهـو |
عشق
نویسنده: عارف طهماسبی(جمعه 85/5/27 ساعت 6:51 عصر) ... عشق نیرویی است در عاشق که او را به معشوق می کشاند. و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به نزد دوست می برد. عشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست """""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""" دستانت را به دستانم بسپار و از این همه ولع من در بوسیدن دستانت شگفت مشو باید کودکی باشی که راه خانه را گم کرده باشد و پس از مدتی مادرش رایافته باشد تا حال مرا درک کنی دوست دارم ای عشق نازنینم چرا؟؟؟؟؟؟؟ آدم هر چه مهربانتر است صلاح را سلاح می نویسد
شعرهای عاشقانه ی من
نویسنده: عارف طهماسبی(پنج شنبه 85/5/26 ساعت 6:44 عصر) زندگی چون گل سرخی است پر از برگ و پر از عطر و پر از خار یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و خار و گل و برگ همه همسایه دیوار به دیوار همند """"""""""""""""""""""""""""""""""""""" به خاطر تو می نویسم ، به خاطر تو می خونم ، به خاطر تو زنده ام ، به خاطر خودت ، وجودت ، نگاهت ، غرورت . توییکه شدی همه چیزم ، دوست دارم همیشه باهام باشی . نمی دونی چقدر دوست دارم ، به خدا نمی دونی ،اگه می دونستی . . . . . .""""""""""""""""""""""""""""""
در مشرق عشق دشت خورشید تویی در باغ نگاه یاس امید تـویـی در بین هزار پونه آنکس که مرا چون روح نسیم زود فهمید تویی """"""""""""""""""""""""""""""""""
زندگی
نویسنده: عارف طهماسبی(یکشنبه 85/5/22 ساعت 3:56 عصر) تو که قسم میخوردی عاشقونه.......تو که میگفتی میمیری واسم بی بهونه...... چی شود یه دفه رفتیو تنهام گذاشتی تو غربت...... چی شود رفتی و شدی بی معرفت......خیال کردی بری دلم میکیره .....آره میگیره....میشینه بی تو یه گوشه میمیره ....آره میمیره......اما این بار دیگه فایده نداره.......اونی که رفته تنهات میزاره ============================================================================================= با همه ی اینا زندگی رو سخت نگیریم دوست من زندگی فقط جمله های قشنگ نیست من و تو بایدجلوه ی اون جملات باشیم ودر نهایت: هیچوقت نمیگم کاش زندگی بهتر از این بود.بلکه میخوام خودم بهتر از این باشم ========================================================
=========================================================================================================
نوازش
نویسنده: عارف طهماسبی(شنبه 85/5/21 ساعت 7:11 عصر) نوازشم کن
!نترس
تنهایی
واگیر
ندارد
==========================
عشق من به تو
مثل باران بهاری
گاه تند
گاه آهسته
اما کوتاه و گسسته
مجموعه
نویسنده: عارف طهماسبی(شنبه 85/5/21 ساعت 7:7 عصر) خداوندا غرورم را شکستند پل سبز عبورم را شکستند چه بی رحمانه در این پاییز و غربت دل سنگ صبورم را شکستند
===========================================
====================================
مهربان ترین آدم دنیا: مادر شیرین ترین لحظه زندگی: عیدی گرفتن یک بچه بهترین دوست نوجوانی: تنهایی بهترین هدیه ی جوانی: نگاه فتنه انگیزترین چیز توی زندگی: دروغ بهتریم هدیه دوران عاشقی: بوسه
========================
یک خواهش : اصلا عوض نشو....! یک ارزو : فراموشم نکن....! یک دروغ : دوستت ندارم....! یک حقیقت : دلم برات تنگ شده....! ویک رویا : تورو داشتن
====================================
زندگی یک بازیه ، بازی هم یک هنر ، هنر یک تجربست و تجربه هم پایان زندگیست ========================================
ازم پرسید من رو بیشتر دوست داری یا زندگی تو .؟ خوب من هم راستش رو گفتم :زندگیمو.. ازم نپرسید چرا ؟ گریه کرد و رفت .. اما ندونست که اون خودش زندگیمه
===========================================
در خواب ناز بودم دیدم شبی کسی در می زند در را گشودم روی او دیدم غم است در می زند ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا با آن همه بیگانگی به من سر میزند
دنیا
نویسنده: عارف طهماسبی(شنبه 85/5/21 ساعت 6:57 عصر) دنبال نگاهها نرو چون می تونن گولت بزنن، دنبال دارایی نرو چون کم کم افول می کنه ، دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز تیره رو روشن کرد ، کسی رو پیدا کن که تو رو شاد کنه.
جرم جهنمی
نویسنده: عارف طهماسبی(جمعه 85/5/20 ساعت 6:26 عصر) یه روز تو جهنم همدیگرو می بینیم اخه هر ۲ تامون جهنمی هستیم تو به جرمه اینکه قلب منو دزدیدی و من به خاطر اینکه به جای خدا تو پرستیدم
مهربانی
نویسنده: عارف طهماسبی(جمعه 85/5/20 ساعت 6:22 عصر) بیا با افق مهربانی کنیم
رفتن
نویسنده: عارف طهماسبی(جمعه 85/5/20 ساعت 6:16 عصر) نمی دانم کجا رفتی؟ نمی دانم کدامین خواب رنگارنگ تو را تا مرز جادویی رویا برد؟ کدامین شعر تو را در خود به شکل بیت رنگینی نهان می کرد کجا رفتی؟ تو ابری بر درخت خشک من دیگر نمی باری من اکنون چون درختی خشک و بی بارم و باور کن گل خشکیده ای در سینه ی بادم تو را جان تمام آرزوهایت بیا برگرد دلی را با صدایی روشنی بخش اگر دیگر نمی آیی اگر بر تک درخت خشک من دیگر نمی باری مرا با غصه ای غمگین و پایانی بدون مقصد و شادی رهایم کن
لحظه ی دیدار
نویسنده: عارف طهماسبی(پنج شنبه 85/5/19 ساعت 6:1 عصر) لحظه ی دیدار نزدیک است باز من، دیوانه ام مستم باز می لرزد دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به عقلت گونه ام را تیغ آی! نپریشی صفای زلفکم را دست آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است.
|